بچه زرين شهري بيا تو

یاد دارم در غروب سرد سرد

می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد

داد میزد کهنه قالی می خرم، دست دوم

جنس عالی میخرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم

گر نداری کوزه خالی می خرم..!

اشک در چشمان بابا حلقه زد

عاقبت آهی کشید، بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشم برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت :

آقا! سفره خالی می خرید؟



           
چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 8:53
حميد و مهدي

تکیه به شونه هام نکن /من از تو افتاده ترم

ما که به هم نمی رسیم/بسه دیگه بذار برم

کی گفته که به جرم عشق/یه عمری پرپرت کنم

حیف تو نیست کنج قفس/ یه عمری پرپرت کنم

من نه قلندر شبم /نه قهرمان قصه ها

نه بنده ی حلقه به گوش/نه ناجی فرشته ها

من عاشقم

همین و بس

غصه نداره بی کسی

قشنگی قصه ی ماست

که ما به هم نمی رسیم.



           
چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 8:52
حميد و مهدي

ما پیغام دوست داشتنمان را با دود به هم میرسانیم

نمیدانم که تو در چه حالی

ولی من اینجا جنگلی را به آتش کشیده ام....



           
چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, :: 21:3
حميد و مهدي

خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزو ها را

مبادا گم کنم فردای زیبا را

مبادا جا بمانم از قطار محبت هایت

دلم بین امید و نا امیدی میزند پرسه

میکند فریاد

مرا تنها تو نگذاری خداوندا...



           
چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, :: 21:2
حميد و مهدي

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم

ومن چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند

ومن گریان و نالانم ومن تنهای تنهایم

درون کلبه ی خاموش خویش اما

کسی حال من غمگین نمی پرسد

ومن دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم

درون سینه ی پرجوش خویش اما

کسی حال من تنها نمی پرسد

و من چون تک درخت زرد پاییزم

که هردم با نسیمی میشود برگی جدا از او

و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند...



           
دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 18:26
حميد و مهدي

سلام سارا خانوم.

برات ميل زدم



           
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 17:5
حميد و مهدي


با زمان، عشق فراموش می شود

وبا عشق، زمان فراموش می شود

اگر عشق،عشق باشد

زمان حرف احمقانه ایست.



           
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 17:5
حميد و مهدي

مردها وقتی‌ یه زن بهشون میگه سردمه به

سه دسته تقسیم میشن:


اونایی که بغل می‌کنن


اونایی که جاکتشونو میدن


احمق‌هایی‌ که میگن: منم !!



           
چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 23:32
حميد و مهدي



           
سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 15:49
حميد و مهدي

یادمان باشد دلی را نشکنیم

لیوان از دستم افتاد و شکست

مادرم ناراحت شد

پدرم عصبانی شد

خواهرم گفت:

قشنگ بود

برادرم گفت:

مال من بود

اما

وقتی دلم افتاد و شکست،

کسی چیزی نگفت

بمیرم ای دل که بی صدا شکستی..



           
سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 1:48
حميد و مهدي

...به حرمت آن شاخه گل سرخ که لای دفترم خشک شد

...به حرمت قدم هایی که باهم در آن کوچه ی همیشگی زدیم

به حرمت بوسه هایمان...

نه،

تو حتی به التماس هم اعتماد نکردی

قصه به پایان رسید ومن

همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام

که ساده فریبم دادند...

قصه به پایان رسید ومن

هنوز بی عشق تو ازتمام رویاها

"دلگیرم"..



           
سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 1:47
حميد و مهدي

khodavnda parishanam..che mikhahi to az

janam...mara bi anke khod khaham asire zendegi kardi

..khodavanda agar roozi ze arshe

khod b farsh ayii...ghoroorat ra

baraye teke nani in soo o an soo

ravan sazi..pashiman mishavi az

gheseye khelghat..az in boodan

..az in bedat..khodavanda

to midani ensan boodano

mandan cheghadr sakht ast.

.che zajri mikeshad ankas k

ensan ast o sarshar az ehsa



           
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 1:15
حميد و مهدي
گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم:

من رفتم، باهات قهرم، دیگه تموم، دیگه دوستت

ندارم...!

وچقدر دلم میخواهد بشنوم:

کجا بچه لوس؟ غلط میکنی که میری! مگه دست خودته؟

... ... ... رفتن به این راحتی نیست...!

اما نمیدانم چه حکمتیست که آدمی , همیشه اینجور وقتها

میشنود:

به جهنم

 



           
یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 10:32
حميد و مهدي

سلام دوستان عزيز

مرسي سارا خانوم به خاطر مطالبت.

عزيزم عضو سايت شو و ايميلتا برام بزار .

دوستان ديگه هم مطلب بدن تا بزاريم تو وبلاگ

مرسي



           
یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 1:2
حميد و مهدي

در ساحل ماسه ای زندگی با خدا راه میرفتم. باهم در مورد خویش ها و سختی های زندگی حرف میزدیم.به پشت سرم نگاه کردم و دیدم در جاهایی که از خوشی ها حرف میزدم، دو جای پا و در جایی که از سختی ها حرف میزدم، یک جای پا بود. گفتم:

خدایا! در سختی ها بامن نبودی؟؟

خدا گفت:

آن یک جای پایی که در سختی ها دیدی، جای پای تو نیست.بلکه جای پای من است که تو را بر دوش داشتم...



           
یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 1:1
حميد و مهدي

سلام بروبچ زرين شهر و ساراخانوم

مديريت وبلاگ فعلا با منه . ( حميد)

اينم جواب سوالتون سارا خانوم



           
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 21:44
حميد و مهدي

تقصیرکفش ها نیست


جاده را هم متهم نکنید..


پای رفتن باید (داشت)


پابرهنگانی بودند که جاده های لجوج بر گام هایشان بوسه زده اند...



           
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 21:44
حميد و مهدي

دختری از دوست پسرش پرسید:

چرا اگه من با چهار تا پسر دوست باشم، به من میگن خراب

اما اگه تو با ده تا دختر دوست باشی هنوزم میگن بهت میگن مرد؟؟

پسره جواب داد:

قفلی که با چهار تا کلید باز بشه حتما خرابه اما کلیدی که بتونه ده تا قفل را باز کنه شاه کلیده......



           
پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 20:44
حميد و مهدي

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بچه زرين شهري بيا تو و آدرس zarinshahrhm.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 36
بازدید کل : 26671
تعداد مطالب : 70
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content