دنیای مجازی شلوغ ترین سرزمین تنهایی است با همه کس هستی وبا هیچ کس نیستی
تو زندگيت هرچي ميخواي باش - فقط نفر سوم خلوت هاي دو نفره نباش
ﻣـﻦ ﻫﻤـﻮن ﺟﺰﻳﺮه ﺑﻮدمﺧﺎﻛﻲ و ﺻﻤﻴﻤﻲ و ﮔﺮم واﺳﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﺎزی ﻣﻮﺟﻬﺎﻗـﺎﻣـﺘـﻢ ﻳـﻪ ﺑـﺴﺘﺮ ﻧـﺮم ﻳـﻪ ﻋﺰﻳـﺰ دردوﻧـﻪ ﺑـﻮدمﭘﻴﺶ ﭼﺸﻢ ﺧﻴﺲ ﻣﻮﺟﻬﺎ ﻳﻪ ﻧﮕﻴﻦ ﺳﺒﺰ ﺧﺎﻟﺺروی اﻧـﮕﺸـﺘﺮ درﻳـﺎ ﺗﺎ ﻛﻪ ﻳﻚ روز ﺗﻮ رﺳﻴﺪیﺗـﻮی ﻗـﻠـﺒﻢ ﭘـﺎ ﮔـﺬاﺷﺘﻲ ﻏﺼﻪﻫﺎی ﻋـﺎﺷـﻘﻲ روﺗﻮ وﺟﻮدم ﺟﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻲ زﻳـﺮ رﮔـﺒـﺎر ﻧـﮕﺎﻫـﺖدﻟﻢ اﻧﮕﺎر زﻳﺮ و رو ﺷﺪ ﺑﺮای داﺷـﺘﻦ ﻋﺸﻘﺖﻫﻤﻪ ﺟﻮﻧﻢ آرزو ﺷﺪ ﺗﺎ ﻧﻔﺲ ﻛﺸﻴﺪی اﻧﮕﺎرﻧـﻔﺴﻢ ﺑﺮﻳـﺪ ﺗﻮ ﺳﻴﻨﻪ اﺑﺮ و ﺑﺎد و درﻳﺎ ﮔﻔﺘﻦﺣـﺲ ﻋـﺎﺷﻘﻲ ﻫﻤﻴﻨﻪ اوﻣﺪی ﺗﻮ ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻢﺑﻲ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﭘﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻲ اﻣـﺎ ﺗـﺎ ﻗـﺎﻳـﻘﻲ اوﻣﺪاز ﻣﻦ و دﻟﻢ ﮔﺬﺷﺘﻲ رﻓﺘﻲ ﺑﺎ ﻗﺎﻳﻖ ﻋﺸﻘﺖﺳﻮی روﺷـﻨﻲِ ﻓـﺮدا ﻣـﻦ و دل اﻣـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻴﻢﭼﺸﻢ ﺑﻪ راﻫﺖ ﻟﺐ درﻳﺎ دﻳﮕﻪ رو ﺧﺎك وﺟﻮدم ﻧﻪ ﮔﻠﻲ ﻫﺴﺖ ﻧﻪ درﺧﺘﻲ ﻟﺤﻈﻪﻫـﺎی ﺑـﻲ ﺗﻮ ﺑﻮدن ﻣـﻴﮕﺬره اﻣﺎ ﺑﻪ ﺳـﺨﺘﻲ دل ﺗـﻨﻬﺎ و ﻏﺮﻳﺒﻢ داره اﻳﻦ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﻴﻤﻴﺮه وﻟﻲ ﺣﺘﻲ وﻗﺖ ﻣﺮدن ﺑﺎز ﺳﺮاﻏﺘﻮ ﻣﻴﮕﻴﺮه ﻣﻴﺮﺳﻪ روزی ﻛﻪ دﻳﮕﻪ ﻗﻌﺮ درﻳـﺎ ﻣﻴﺸﻪ ﺧﻮﻧﻢ اﻣﺎ ﺗﻮ درﻳﺎی ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺎز ﻳﻪ ﮔﻮﺷﻪای ﻣﻲﻣﻮﻧﻢ
درسته بعضی از پسرا ماشین مدل 2012 ندارن ...
جیب پر پول ندارن ... شب و روز نمیبرنتون بیرون واستون
خرج کنن ...
شاید نتونن واس تولدتون iphone 5 بخرن .
ولی کلی ذوق پشت همون یه شاخه گلیه که
میخوان بهتون بدن ...
شاید نتونید با این پسرا جلو دوساتون پز بدید اما ...
مرد به اینا میگن نه اونی که دستش تو جیب باباشه و
واسه هر ننه قمری خرج میکنه تا دختره جواب سلامشو بده ...
هیشکی حق نداره به این دسته از مردا بگه اگه
من باهات نباشم هیشکی آدم حسابت نمیکنه ...
دوس داشتنو با این چیزا نسنجید.. :|
.
همه چیز گرون شده ولی بعضیا
.
.
.
.
همون دوزاری که بودن موندن
بزرگترین درد دنیا اینه که ببینی اونی
که تا دیروز درداتو میکشیده داره درد میکشه !
اون یه نفر مادره …
عشق هایت را مثل
کانال تلویزیون عوض می کنی
و افتخار می کنی،
که عشق برایت این چنین است !
و من می خندم …
به برنامه هایی که هیچکدام ،
ارزش دیدن ندارند . .
میگن دنیا دو روزه یک روز با تو ویک روز
برعلیه تو،آن روزی که با توست مغرور
نباش وآنروزی که بر علیه توست صبورباش
چون هردو گذرا هستند
زندگي زير و بمهاي بسيار دارد، يك روز بروفق مرادتان است
و روز ديگر كاملا مخالف. هرروز را دوست داشته باشيد و
با علو همت دربارهدوستان عمل كنيد. تا وقتي ميشود
از راه عشقديگران را دوست داشت، نبايد در سايه ترحم
وشخصيت ايستاد. تا وقتي ميشود از راه عدالت بهديگران
بخشيد، نبايد از راه احسان وارد شد. تاوقتي ميشود
به ديگران احترام گذاشت، راهدلجويي راه درستي نيست.
تا وقتي ميشود از راهعدالت به ديگران بخشيد، نبايد
جوري ديگر كهاحترام آنان خدشه دار شود وارد عمل شد.
اينك با شور و اشتياق چقدر ميتوان شكفت وبا اشاره
بهار و با ترنم ناب عشق نرم شد. انسانهاخوبيهاي
بسيار ميبينند و گاهي خوابها روزبعد تعبير ميشوند
ما دبیرستانی بودیم شبیه کره الاغه
کدخدا یورتمه میرفتیم مسیره مدرسه رو،
حالا بیا دخترا رو ببین با چنان عشوه ای راه
میرن که زنگ دوم میرسن سر کلاس... :|
من آشنایی ام که غریبه من را نمیشناسد !
من غریبه ام که آشنا من را نمیشناسد !
من آنم که هرکس یادگاری ازدرد بر دلم گذارد و رفته !
من آنم که هرچه زجرم دادند کینه شان را به دل نگرفتم ؛
من آنم که ازدل مینویسم اما انگار کسی دل ندارد که حرفم را بدانـد !
مگر نگفتند: آنچه ازدل بر آیــد لاجرم بر دل نشیند؟ !
من گمشده ای در غربت یادها هستم
سلام بروبچ همشهري
مرسي از نظراتتون كه گذاشتين.
يكي از دوستان يك سوالي پرسيده بود كه اينجا جوابشا ميدم . ما فقط همين يك وبلاگ را با اين اسم داريم و اون وبلاگي كه شما گفته بودين ماله ما نيست.
دوستان شرمنده اين مدت سرم شلوغ بوده و نتونستم وبلاگ را آپ كنم.
به يك همكار هم نياز منديم . دوستاني كه مي تونن تو اين وبلاگ همكاري كنن ايميل يا شماره تماس يا هر راه ارتباطي كه دارن را تو نظرات برام بزارن.
بازم مرسي از نظراتتون
سلام خدمت بچه هاي زرين شهر
به يك همكار جهت كار در وبلاگ نيازمنديم.
دوستاني كه مايل به همكاري هستند يك نظر
خصوصي همراه با ايميل يا شمار شون را بزارن.
با تشكر مديريت وبلاگ
داشتــــن تو …
همیــــشه جایی در حوالی دلتــنگی من جــاری می شــوی…
جــاری می شــوی در ابـــریِ چشــمانـــم…
و می بـــاری آنقــدر تا زلال شـــوم…
تا آســمانی شــود هــوایِ دلــم…
آنقــدر که با همـــه روحـــم حــس کنـــم…
داشتــــن تو …
می ارزد…
به تمـــام نداشــته هـــای دنیــــا…
معلم پرسيد عشق چند بخشه زود دستمو بالا گرفتم :يک بخش
اما ازوقتي تورا شناختم فهميدم عشق 3 بخشه :
1عطش ديدن تو
2 شوق با توبودن
3 واندوه بي تو بودن
چرا بغل کردن حس خوبی به آدم میده...؟
چون سمت راست بدن قلب وجود نداره و اونجا خالیه...
ولی وقتی که یکی رو که دوسش داری بغلش میکنی،
قلبش اون جای خالی رو پر میکنه
و انگار تو صاحب دوتا قلب شدی...!
توکیستی
که من
این گونه
به اعتماد
نام خود را
با تو می گویم،
کلید خانه ام را
در دستت می گذارم،
نان شادیهایم را
با تو قسمت می کنم،
به کنارت می نشینم و بر زانوی تو
این چنین آرام
به خواب می روم؟
کیستی که من
این گونه به جد
در دیار رویاهای خویش
با تو درنگ می کنم؟
زندگي دفتري از خاطره هاست
/يك نفر در دل شب/يك نفر دردل خاك
/يك نفر همدم خوشبختي هاست
/يك نفر همسفر سختي هاست
/چشم تا باز كنيم عمرمان ميگذرد
/ماهمه همسفرورهگذريم
/آنچه باقيست فقط خوبي هاست
دختر جوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چند ماهه به آرژانتین منتقل شد پس از دو ماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که در این مدت ده بار به تو خیانت کرده ام !!! و می دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست :با عشق.روبرت
دختر جوان رنجیـده خاطر از رفتارمرد، از همه همکاران و دوستانش می خواهد که عکسی از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی ... خودشان به او قرض بدهند و همه آن عکس ها را همراه با عکس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می کند، به این مضمون روبرت عزیز، مرا ببخش، اما هرچه فکرکردم قیافه تورا به یاد نیاوردم، لطفاً عکس خودت را ازمیان عکسهای توی پاکت جداکن وبقیه رابه من برگردان !!
سلام برو بچ
شرمنده كه وقت نكردم مطلب بزارم
دوستان عزيزي كه نظر ميزارن لطفاً آدرس ايميلتونا بزاريد.
مرسي
چه قدر حقیرند مردمانی که نه جرات دوست
داشتن را دارند، نه اراده ی دوست نداشتن،
نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت
دوست داشته نشدن...
با این حال مدام شهر عاشقانه مدام شعر
عاشقانه می خوانند...!
در جلسه ی امتحان عشق:
من مانده ام و یک برگه ی سفید
یک دنیا حرف ناگفته
و یک بغل تنهایی و دلتنگی
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود
در این سکوت بغض آلود،
قطره ای هوس سرسره بازی می کند...
و برگه ی سفیدم، عاشقانه قطره را در آغوش می کشد!!
عشق تو نوشتنی نیست، بانو...!
کنار آن برگه یک قلب کوچک می کشم
وقت تمام است....
برگه ها بالا..
پاشو بیا کمی بغلم کن
ببوس، تا باور کنم حضور تو این
دفعه خواب نیست
مرا ببوس تا همه ی شهر پر شود
این اتفاق هر چه که باشد سراب نیست
دنیا سر جدایی ما شرط بسته اند
اما دعای شوم کسی مستجاب نیست…!
کاش می فهمیدی ....
قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری
و بلندتر بگویی: بمان...
نه اینکه شانه بالا بیندازی ؛
و آرام بگویى: هر طور راحتى!!
من پذیرفتم شکست خویش را
حرف های عقل دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
میروم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
میروم از رفتنم خوشحال باش
از عذاب دینم آزاد باش
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخورد های سرد را...
هیس! آرومتر ! عشقم دراغوش
دیگری خواب است!
سخت ترین کار دنیا بی محلی کردن
به کسیه که
>> با تمام وجود دوسش داری <<
دلم برای روزهایی تنگ است
که می دانم دیگر باز نخواهند گشت ،
برای چیزهایی که دیگر هیچ گاه
به دست نخواهم آورد ،
برای انسانهایی که دیگرحضورشان
را احساس نخواهم کرد ،
برای فرصتهایی که دیگر هیچ گاه
تکرار نخواهندشد دلم تنگ است
سلام بچه ها.
عيدتون مبارك.
مرسي از نظراتون.
یاد دارم در غروب سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد میزد کهنه قالی می خرم، دست دوم
جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم..!
اشک در چشمان بابا حلقه زد
عاقبت آهی کشید، بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشم برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت :
آقا! سفره خالی می خرید؟
تکیه به شونه هام نکن /من از تو افتاده ترم
ما که به هم نمی رسیم/بسه دیگه بذار برم
کی گفته که به جرم عشق/یه عمری پرپرت کنم
حیف تو نیست کنج قفس/ یه عمری پرپرت کنم
من نه قلندر شبم /نه قهرمان قصه ها
نه بنده ی حلقه به گوش/نه ناجی فرشته ها
من عاشقم
همین و بس
غصه نداره بی کسی
قشنگی قصه ی ماست
که ما به هم نمی رسیم.
ما پیغام دوست داشتنمان را با دود به هم میرسانیم
نمیدانم که تو در چه حالی
ولی من اینجا جنگلی را به آتش کشیده ام....
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزو ها را
مبادا گم کنم فردای زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار محبت هایت
دلم بین امید و نا امیدی میزند پرسه
میکند فریاد
مرا تنها تو نگذاری خداوندا...
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
ومن چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان و نالانم ومن تنهای تنهایم
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد
ومن دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پرجوش خویش اما
کسی حال من تنها نمی پرسد
و من چون تک درخت زرد پاییزم
که هردم با نسیمی میشود برگی جدا از او
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند...
سلام سارا خانوم.
برات ميل زدم
با زمان، عشق فراموش می شود
وبا عشق، زمان فراموش می شود
اگر عشق،عشق باشد
زمان حرف احمقانه ایست.
مردها وقتی یه زن بهشون میگه سردمه به
سه دسته تقسیم میشن:
اونایی که بغل میکنن
اونایی که جاکتشونو میدن
احمقهایی که میگن: منم !!
یادمان باشد دلی را نشکنیم
لیوان از دستم افتاد و شکست
مادرم ناراحت شد
پدرم عصبانی شد
خواهرم گفت:
قشنگ بود
برادرم گفت:
مال من بود
اما
وقتی دلم افتاد و شکست،
کسی چیزی نگفت
بمیرم ای دل که بی صدا شکستی..
خبرنامه وب سایت:
Alternative content